به عقیده اسرائیلیها، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) یک بازیگر بسیار بد است، و اسرائیل حق هر کاری برای دفاع از خود را دارد.
اما اگر این درگیری پایان یابد، خاطرهای که از آن به جا خواهد ماند، دلایل امنیتی یا سخنرانیهای مقامات اسرائیلی برای توجیه این جنگ نخواهد بود. همچنین خاطره به جا مانده از این جنگ دستاوردهای تاکتیکی که ممکن است اسرائیل به دست آورده باشد نخواهد بود. آخرین تصویری که از این جنگ در اذهان مردم جهان باقی خواهد ماند ، تصویر چهار پسری است که در ساحل فوتبال بازی میکنند و در یک آن زندگیشان به پایان میرسد.
هیچ سامانه گنبد آهنینی وجود ندارد که بتواند از اسرائیل در برابر مرور چنین تصاویری حفاظت کند. هیچ سامانه گنبد آهنینی وجود ندارد که بتواند این تصاویر دلخراش و ویرانگریهایی را که در ذهن ما حک شده است، پاک کند یا اقدامات اسرائیل را در کشتار مردم فلسطین توجیه کند. سامانه گنبد آهنین تنها میتواند از اسرائیل در برابر خسارتهایی که دیگران به آن وارد میکنند حفاظت کند. این سامانه نمیتواند اسرائیل را از خسارتهایی در امان نگه دارد که خود اسرائیل تحمیل میکند.
بیایید استدلالهای سران اسرائیل را درباره اقداماتشان در غزه مرور کنیم. آنها برای توجیه حملات خود به مردم غزه گفتهاند: حملات راکتی حماس تحمل ناپذیر است؛ ربودن و قتل سه نوجوان اسرائیلی وحشتناک است؛ حماس یک گروه تروریستی است؛ این گروه برای حفاظت از مهمات و مبارزان خود از سپر انسانی استفاده میکند؛ حماس با اقداماتش اسرائیل را دعوت به حملاتی میکند که به ناچار فلسطینیان بیگناه را هدف قرار میدهد؛ هر کشوری حق دفاع از خود دارد؛ کشورهای دیگر برای حفظ امنیت شهروندانشان اقدامات بدتر از این انجام دادهاند. پذیرفتن همه این استدلالها کار آسانی است.
نباید این واقعیت ها را نیز فراموش کرد که: این جنگ در پی خشم دولت اسرائیل از تشکیل دولت وحدت فلسطینی آغاز شد؛ این جنگ واکنش احساسی اسرائیل به ربوده شدن و قتل سه نوجوان اسرائیل و همچنین حملات راکتی حماس بود؛ حملات موشکی حماس از غزه از زمان آغاز در یک دهه گذشته تاکنون خسارت نسبتاً محدودی به اسرائیل وارد کرده است، در حالی که پاسخ اسرائیل به این حملات - با هر مقیاسی- نابرابر و نامتناسب است.
در این رویارویی ، مردم غزه فکر میکنند حماس از هر تاکتیکی هم که علیه اسرائیل استفاده کند، هیچ چیز نمیتواند کشتار فرزندانشان، و دیگر اعضای بیگناه خانواده شان را توجیه کند.
اگر هدف اولیه اسرائیل با این شیوه نمایش قدرت ، تقویت امنیت اسرائیل بوده است، احتمالاً در این زمینه تنها دستاوردهای کوتاه مدت داشته است. چرا که حماس همچنان به قوت خود باقی است. فلسطینیهایی که حماس نیروهای خود را از میان آنان جذب میکند، هم اکنون خشمگین تر از گذشتهاند. حامیان مالی این گروه در مناطق دور از جمله قطر همچنان به حمایت از حماس ادامه میدهند. در واقع ، جنگ غزه موجب تقویت موقعیت حماس شده است و این گروه دعوت به شرکت در تعاملات دیپلماتیک شده است.
اگر هم هدف حماس، تلاش برای غیرقانونی کردن و سلب مشروعیت حماس بود، دستاوردهای این سه هفته درگیری به قیمت خدشه دار شدن وجهه خود اسرائیل تمام شد. اهمیتی ندارد اسرائیل تا چه اندازه به تبلیغ درباره استفاده حماس از غیرنظامیان به عنوان سپر انسانی میپردازد، تصاویر زنان و کودکان کشته یا زخمی، گزارشها درباره آوارگی خانوادههای فلسطینی، اقدام اسرائیل در تخریب اراضی اشغالی فلسطین به منظور ریشه کن کردن مبارزانی که تهدید راهبردی جزئی برای اسرائیل به شمار میروند، گویاتر و مؤثرتر از این گونه ادعاهای اسرائیل است.
به طور خلاصه، اسرائیل وارد اقدام نظامی علیه دشمنی شده است که کمپین سیاسی علیه اسرائیل به راه انداخته بود، و بدین ترتیب اسرائیل تاکتیکی اشتباه را انتخاب کرد و پیشرفت خود را با معیارهای غلط ارزیابی کرد. در واقع، هیچ کسی نمیتواند انکار کند که تاکتیکهای اسرائیل در این جنگ از نظر اخلاقی، تناسب و کارآمدی شکست خورده است.
این جنگ از نظر راهبردی نه ربطی به موشکهای حماس دارد، نه تونلهایی که این گروه برای نفوذ به خاک اسرائیل حفر کرده است. در واقع این جنگ مانند بخش عمده ابعاد مناقشه دیرینه اسرائیل با فلسطینیها مربوط به شرایطی است که مردم فلسطین با استفاده از آن به کشوری دست خواهند یافت که بر اساس قوانین بین المللی متعلق به خودشان خواهد بود.
بنابراین، اقدام اسرائیل باید از این نظر بررسی شود که آیا جایگاه اسرائیل را در این مذاکرات تقویت یا تضعیف خواهد کرد. و با توجه به همه دلایل فوق، این اقدام تنها به جایگاه اسرائیل در مذاکرات آسیب خواهد زد. به علاوه، باید این موضوع را در نظر گرفت که قتل عام مردم غزه در حمایت مردم جهان از تلاشهای فلسطینیان برای تشکیل کشور مستقل چه با همکاری و چه بدون همکاری اسرائیل چه تاثیری خواهد گذاشت. به علاوه، حتی اگر حماس با اقدامات چند هفته اخیر خود تضعیف شود، و جهان (از جمله شاید حماس) به مزایای پذیرفتن سران فعلی تشکیلات خودگردان فلسطین به عنوان نماینده همه مردم فلسطین پی ببرند، در این صورت واگذاری امور به یک تشکیلات قانونیتر ، یکی از بهانههای اسرائیل برای عدم پیشرفت در مذاکرات برای رسیدن به توافق با فلسطینیها از بین خواهد رفت. بدون حماس و اختلافات ناشی از آن یک رژیم فلسطینی متحدتر که در عرصه بین المللی پذیرفته تر است ، تشکیل خواهد شد.
با توجه به اوضاع غزه در پی خشونتهای یک ماه اخیر ، نمیتوان برنده یا بازنده این جنگ را مشخص کرد. اسرائیل میتواند ادعا کند که خسارت سنگینی به حماس وارد کرده، راکتهای و تونلهای مخفی این گروه را تخریب، و تاکتیکهای آنها را خنثی کرده است. حماس هم می تواند ادعا کند پیروز شده است، صرفاً به این خاطر که توانسته است دوام بیاورد و برای مثال با جذب نیروهای جدیدی که از اقدامات اخیر اسرائیل به شدت خشمگین هستند، به فعالیتهای خود ادامه خواهند داد.
صرف نظر از این ادعاها، واقعیت این است که جایگاه اسرائیل در صحنه بینالمللی بیش از پیش تضعیف شده است. در پی ویرانگریهای اسرائیل، باید میلیاردها دلار صرف بازسازی غزه شود. همچنین زیانهای اقتصادی جنگ غزه برای هر دو طرف گسترده است.
در نهایت، اسرائیل تا حد زیادی در این درگیری بازنده محسوب میشود، چرا که با وجود منابع و ارتش عظیم خود ، و فقر فلسطینیها و ضعف نسبی مبارزان حماس، فلسطینیها یک سلاح مخفی دارند که مانند تصاویر و داستانهای درگیری گذشته، بسیار مؤثرتر از سامانه گنبد آهنین است.
زمان به نفع فلسطینیها است. هر روز که به جمعیت فلسطینیها اضافه می شود، بیعدالتی که مردم فلسطین تحمل میکنند نیز تشدید میشود. اسرائیل با هر روز تاخیر انداختن در تشکیل کشور مستقل فلسطین ضعیفتر از قبل میشود.
- منبع: واحد مركزي خبر
نظر شما